میخوام که تو محرمت فقط به بارون خیره شم
پیرهن سیاه تنم کنم شبیه ابر تیره شم
یکی به آسمون بگه آقای آب عمومه
بارون اگه نباره طاقت آب تمومه
به جای بارون نیزه میباره از سوی ابر کربلا
با چشم گریون میخواد بباره رو لب خشکه بچه ها
آقای من با تشنگیت دریا رو تشنه میکنی
دریا اگه غرقت نشه تو عاشقش نمیکنی
آقای من آقای من , آقای من آقای من
***
عطرشو میشه حس کنم اون لحظه که بارون میاد
با چشم گریون میخواد بباره رو لب خشکه بچه ها
آقای من با تشنگیت دریا رو تشنه میکنی
دریا اگه غرقت نشه تو عاشقش نمیکنی
آقای من آقای من , آقای من آقای من
آقای من برای بردن نامت لبی تر کردم تا چشمهایم تر شود
تو آفتابی ترین دریای دنیای منی
شرمنده که نمیتوانم تاریخ را برگردم تا از نیزه های کربلا کم کنم
تا در ظهر عاشورا کودکی ام را در پای اصغرت قربانی کنم
آقای من تشنه ام , تشنه , آب میخواهم