به اجباره که به سمت جاده ها میرم
به اجباره که شکل کوچ میگیرم
که مثل دل بریدن میشه دستامو
تو اجبار همون دردا میدم
منم بی سرپناهی های تکراری
میون پر شدن از لحن بیزاری
دارم رخت سفر میپوشم و میرم
از این دل مرگیه هر روز و اجباری
از این دل مرگیه هر روز و اجباری
دیگه از رنگ شب میشه بیداری
دیگه هرگز تو فکرم پا نمیذاری
دیگه آروم میشه دل زردهای من
دیگه درداتو دست من نمیسپاری
چقد آروم آرومم
چقد این کوچ و دوست دارم
چقد این جاده شیرینه
میخوام اجبار و بردارم
چقد آروم آرومم
چقد این کوچ و دوست دارم
چقد این جاده شیرینه
میخوام اجبار و بردارم
تو این روزای بعد از تو میشه تا بچگی خندید
میشه از نت خورشید شبای کهنه رو برچید
میشه از پنجره بازم هوای تازه رو بویید
میشه با غیبت دستات مثل گل واژه ها رویید