سکوتم آخرین حرفه نپرس از من کجا میرم
مسیر من مشخص نیست فقط بی وقفه راه میرم
نگاهی که پر از درده قدم هایی که سنگینه
تو این شهره چراغونی چشام چیزی نمی بینه
مرور لحظه هام با تو منو آشفته تر کرده
هنوزم پس یه حسی هست که باز حالم رو بد کرده
سرم پایینه و جز برف دیگه هیچ چیزی پیدا نیست
زمستون هم بدن تو دیگه مثل قدیم ها نیست
***
واسه من دیگه با این حال فقط بی تو یه راه مونده
باید رد شم از احساسی که تو دست تو جا مونده
من پرسه تو این شب ها من از این شهر نورانی
من از تکرار تو خسته ام از این تکرار طولانی
سکوتم آخرین حرفه نپرس از من کجا میرم
مسیر من مشخص نیست فقط بی وقفه راه میرم