حـرفـاتـو نـه ، صـداتـو گـــوش می دم
عطرت رو می بوسم لبـام آتـیـش می گیره
یـه عـشق افـلاطونـی بی مرز می بخشی
بـه آدمـی کـه خـیـلی وقته دل به زنجیره
قـلـبــم رو مـی بخشـم بـه تـــو بـانــو
بـه دختری کـه درد روحــم رو شفـا داده
از وقــتــی هـستـی خــورشـیـد از بـالا
توو خــــونــه ی تــــاریـکــم افـــتـاده
توو برکه ی چشمات ماه بی وقفه می تابه
عشقت به این پلنگ زخمی خیلی چیزا داد
پنجه به آسمون نمی کشم ، صبـورم کرد
نوری کـه از چشمای تو توو قـلب من افتاد
با هر چی سد راه عشقت باشه می جنگم
سهمم اگـر از تو فـقـط نـگـاه تـــو بـاشـه
چشـمای تـــو دو تـا دریـچـه ست کـه
نــــور سـفیـد مـحـض مــی پــــاشـــه
***
تــولـد دوبــاره مـو مـدیـون دسـتـاتـم
بـا مـن بمون ، بـا مـن بمون تـا فتح آینده
چـیـزی نـمـی خـوام از خـــدا وقـتـی
خـورشـیـد چشمای درخشان تو می خنده
خــوشبختـی بــا قـلبـم هـم آغــوشـه
دستاتو می گیرم جـهانم زیـر و رو می شـه
تـا قبـل تو بـرای مردن زنـدگـی کـردم
زندگـی دوباره م از اینجــا شـروع می شـه
وقتی تو باشی دیـگه از مرگم نمی ترسم
فـانـوس چـشـمای تـو راهم رو نشونم داد
مقصد ینی جونم رو توو راه تو می بخشم
مثـل یه نـاجی اومـدی عشـق اتـفاق افتاد
با هر چی سد راه عشقت باشه می جنگم
سهمم اگـر از تو فـقـط نـگـاه تـــو بـاشـه
چشـمای تـــو دو تـا دریـچـه ست کـه
نــــور سـفیـد مـحـض مــی پــــاشـــه