خودم فهمیده بودم که داری از دست من میری
آخه خوابتو میدیدم یجای دیگه ای گیری
چقد دوست داشتنی بودی چقد بد شد که تو رفتی
یجوری دلمو خوشکوند بهم بگو که خوشبختی
به دل بستن چه مشکوکم به این روزا که کم رنگی
چه احساس بدی بوده همین احساس دلتنگی
چه خوشبخته تو رو داره چقد خوبه تو رو داشتن
چه تلخه که تو میری و چقد سخته تو رو خواستن
***
نفس بکش هوایی رو که بارون می زنه هر دم
با رویای تو خوش بودم خالی شد دستای سردم
خودم گفتم برو بی من چون احساستو فهمیدم
می گفتی عاشقی اما همش تردید می دیدم
به دل بستن چه مشکوکم به این روزا که کم رنگی
چه احساس بدی بوده همین احساس دلتنگی
بگو که اون غریبه چی داشت ازم بریدی
رفتی دلم زمین خورد بهم نگو ندیدی