سهیل حیدری :
روی جدول شکسته یه پسر بچه نشسته
گلای سرخو گرفته توی انگشتای خسته
تو چشاش ستاره مرده سه روزه هیچی نخورده
سر رسیدن بهارو کسی یادش نیاورده
عرفان شایگر :
چشا خیره به چراغ قرمز یه دل پر اما نه از غذا
از غمو یه دسته گل که باید فروش برن
همین گلا هرشب واسه مادر مریض دارو میشن
خدا میبینی دیگه برعکس شده
اگه پسرک باگل برگرده
خونه کسی خوشحال نمیشه
میزنن تو سرش که چرا کم کار بوده
همش التماس میکنه یکی بخر آقا
اینا باید پول بشه واسه اعصاب آقا
***
آدما تو فکر عیدن فکر یه ماهی سفیدن
اونا از تو ماشیناشون هیچ صدایی نشنیدن
پل عابر پیاده تنها جای امنه خوابه
رو لب اون پسر اما یه سوال بی جوابه
ای خدا چرا نمیشه این گلا یه لقمه نون شه
جای خواب من رو ابرا رو بام اسمون شه
پسرک موقع خوابه وقت یه رویایه نابه
فردا که بیدارشی از خواب عیدی تو یه جوابه